منبرش که تمام میشود، کیف ورزشیاش را برمیدارد و بهسمت باشگاه میرود؛ جایی که شاگردانش منتظرند تا فوت و فن هنرهای رزمی را از او یاد بگیرند. با یک دستش، کیف ورزشیاش و با دست دیگر گوشه عبایش را میگیرد. نگاههای متعجب مردم برایش غریبه نیست. چندسالی است که عادت کرده است هنگامی که با لباس روحانیت وارد باشگاه میشود، با تعجب او را بنگرند.
حجتالاسلام سیدرضا علوی چهلویکسالگی را پشت سر گذاشته است. او دانشآموخته رشته ریاضی کاربردی است، اما در دهه سی زندگیاش دنبال علاقه نوجوانیاش رفت و برای کسب تحصیلات حوزوی راهی حوزه علمیه شد. از طرفی ۲۷سالی میشود که زندگیاش با ورزشهای رزمی عجین شده است.
سیدرضا یکی از مربیان رشته رزمی آیکیدو، سرداور مسابقات دفاع شخصی خراسان رضوی و مسئول کمیته دفاع شخصی هیئتهای رزمی استان است. او در سالهای اخیر توانسته است طلبهها را به ورزشهای رزمی و رزمیکاران را بهتحصیلات حوزوی دعوت کند.
سیدرضا در یکی از کوچههای خیابان صدر در محله کوی کارگران متولد و بزرگ شده است؛ کودکیاش مانند بسیاری از پسربچههای دههشصتی به بازی فوتبال در کوچه گذشت. نوجوانی کمسنوسال بود که همراه برادر بزرگترش پایش به جلسات مکتب المهدی (عج) در محله باز شد. حضور در جلسههای دعای توسل و آشنایی با استاد هادی تقوی، مداح اهلبیت (ع)، مسیر زندگی او را تغییر داد.
شاید روزی که برای اولینبار قدم در جلسات مکتبالمهدی (عج) گذاشت، تصور نمیکرد با مربی رزمیکاری آشنا شود که او را وارد دنیای ورزش کند. خودش میگوید: استاد تقوی اکنون یکی از پیشکسوتان رشته آیکیدو است. آن زمان ارتباط خوبی با نوجوانانی که به جلسات مذهبی میآمدند، داشت و سبب شد علاوهبر من و برادرم چند نفر دیگر هم برای یادگیری فنون رزمی به باشگاه بروند.
سیدرضا رشته ریاضیفیزیک را در دبیرستان انتخاب کرد و سه روز در هفته مبارزه دفاع شخصی را زیرنظر استاد تقوی در باشگاه آموزش دید؛ باوجوداین احساس کرد هنوز انرژی زیادی دارد که تخلیه نمیشود. با خنده توضیح میدهد: علاقهام به ورزش رزمی آنقدر زیاد شده بود که تصمیم گرفتم کاراته و تکواندو را هم در سه روز دیگر هفته دنبال کنم.
او حتی ششماه، پرورش اندام کار کرد و به دریافت کمربند مشکی کاراته هم نزدیک شد، اما دست آخر فهمید که آیکیدو برایش از هر رشته ورزشی دیگری شیرینتر است؛ «جوان بودم و پرانرژی خستگی برایم معنایی نداشت؛ از ساعت۷ تا ۱۱شب در باشگاه تمرین میکردم و باز هم سرحال بودم، تا اینکه سال۷۸ در مسابقات استانی آیکیدو مقام اول را کسب کردم.»
ایستادن بر سکوی قهرمانی شیرین بود، ولی برای سیدرضا مفهوم دیگری از برد داشت. او تصمیم گرفت مهارت خود را بهشکل دیگری نشان دهد؛ «آیکیدو جزو رشتههای رزمی دفاع شخصی است و بهدلیل سنگینبودن حرکات این رشته، احتمال آسیبدیدن افراد بیشتر از سایر رشتههای رزمی است؛ بنابراین مسابقات آن زیاد نیست. تصمیم گرفتم با گرفتن مدرک مربیگری، افرادی را با این رشته آشنا کنم که ورزش را با هدف سلامتی دنبال میکنند.»
سیدرضا همانطورکه مدرک مربیگری را تا سطح یک گرفت، موفق به اخذ دان پنجم آیکیدو نیز شد. او در همین سالها تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ریاضی کاربردی ادامه داد و با فوت پدرش وارد بازار کار شد؛ «به عنوان مدیر فروش و سپس حسابدار در بازار آهن کار پیدا کردم و توانستم خودی نشان دهم.»
او در دهدوازدهسال فعالیتش، نوسانات بازار، فصل ساختوساز، زمان خرید و فروش و همه آنچه را باید در بازار کار دانست، بهخوبی یاد گرفته بود. اما سیدرضا راضی نبود و فکر و ذهنش در جای دیگری میگذشت. او توانسته بود مربی بسیار خوبی در آیکیدو باشد و شاگردان قَدَری تربیت کند و به یکی از علاقههای مهم زندگیاش در بهترین جایگاه برسد، ولی باز هم دلش جای دیگری بود.
نمیتوانست به خودش دروغ بگوید. یک روز نشست دودوتاچهارتا کرد و بالاخره به این نتیجه رسید حالا که سقفی بالای سرش برای زندگی دارد و ماشینی برای رفتوآمد، از بازار کار بیرون بیاید و هدف و علاقهای را که در هجدهسالگی داشت، دنبال کند؛ «در اعلامیه حوزه علمیه خراسان دیده بودم که با خودخوانی دروس سطح یک و شرکت در آزمون میتوانم برای تحصیلات حوزوی اقدام کنم. با صاحبکارم تسویه کردم، چندماهی دروس را خواندم و در سیوچهارسالگی پساز قبولی در آزمون برای تحصیل در سطح دو وارد حوزه علمیه شدم.»
رفتوآمد به حوزه و حضور در کلاسها سبب آشنایی و دوستی او با طلاب شد. با ادامهدارشدن این دوستیها برخی از طلاب با شنیدن اینکه سیدرضا مربی آیکیدو است و شاگردان بسیاری دارد، با شور و علاقه زیاد از او درباره این رشته ورزشی سؤال میکردند؛ «مدت زیادی طول نکشید که چندطلبه به کلاسهای رزمی آمدند و شاگردم شدند. الان بعد از گذشت چند سال تعدادی از آنها توانستهاند مدرک مربیگری بگیرند و خودشان استاد آیکیدو شوند.»
او قبلاز آنکه بخواهد ملبس شود و لباس روحانیت به تن کند، بهخوبی میدانست تا چه اندازه این لباس حرمت دارد: «بهدلیل علاقهای که به آموزههای دینی داشتم، تحصیلات حوزوی را انتخاب کردم. میدانستم این لباس یک مبلغ دین است و نباید آن را جدای از کارم، علاقه ورزشیام یا هر چیز دیگری بدانم.»
روز اولی که با لباس روحانیت به باشگاه رفت، برای خودش اتفاق عجیب وغریبی نبود؛ «بسیاری از دوستان و شاگردانم میدانستند که در حال تحصیل در حوزه علمیه هستم؛ بههمیندلیل برخورد خاصی نداشتند و تبریک گفتند.»
حضورش در باشگاه بهعنوان یک روحانی وظیفه دیگری روی دوشش گذاشت. حالا باید بیشتر از قبل در رفتار و کردارش مراقبت میکرد. سیدرضا میگوید: کلاسهای ورزشی بهترین مکان برای آشنایی نوجوانان و جوانان با قرآن و حدیث و احکام است، بهشرطیکه افراط و تفریط در آن نباشد.
روزهایی که مناسبت معنوی است، مانند اعیاد، میلاد و ایام شهادت، روایتی کوتاه از ائمه اطهار (ع) در شروع کلاس میگویم و تمام. او توانسته است به همین شکل و با ارتباط خوبی که با شاگردانش برقرار کرده است، تعدادی از آنها را به ادامه تحصیل در حوزه علمیه تشویق کند؛ «تعداد شایانتوجهی از شاگردانم در کلاسهای ورزشی به طلبگی روی آوردهاند که این موضوع برای من افتخار بزرگی است. امسال نیز تاکنون پنجنفر از شاگردانم در حوزه علمیه ثبتنام کردهاند.»
خاطره جالبی از روزهای مربیگریاش دارد؛ «روزی جوان کم سنوسالی به باشگاه آمد. از صحبتهایش فهمیدم میخواهد فنون رزمی را برای دعوا یاد بگیرد. او فقط دنبال این بود حرکتهایی را یاد بگیرد که بتواند طرف مقابلش را بزند. کمکم با او طرح دوستی ریختم و درکنار آموزش، اصول اخلاقی یک ورزشکار را یادش دادم. بهخوبی به خاطر دارم بعد از یک ماه دیگر دنبال دعوا نبود.»
از زمانیکه نوجوان بود، به مسجد ابوالفضلی (ع) (گلختمی) محله خود میرفت، بهویژه در ایام محرم و صفر پای ثابت هیئت بود. اکنون سهسالی میشود که امام جماعت صبح و شب همین مسجد است؛ «این توفیق نصیبم شد که امام جماعت مسجدی باشم که در آن بزرگ شدم و قد کشیدم.»
او با پذیرش این مسئولیت تنها به اقامه نماز، برگزاری برنامههای فرهنگی و مناسبتهای مختلف اکتفا نمیکند و از زمانیکه با این عنوان به مسجد آمده، فعالیتهای ورزشی مسجد ابوالفضلی (ع) نیز پررنگتر شده است.
سیدرضا با کمک هیئتامنا چند تشک ورزشی برای مسجد خریده است و با برگزاری کلاسهای آموزشی آیکیدو در مسجد توانسته نوجوانان و جوانان بسیاری را جذب مسجد کند؛ «بهدلیل مشغله زیاد امسال فرصت آموزش پیدا نکردم، اما دو مربی خانم و آقا معرفی کردم تا آموزشها ادامهدار باشد.»
او همچنین مشوقی برای نوجوانانی که در فعالیتهای مسجد حضور دارند، درنظر گرفته است، به اینصورت که هرکسی ازطرف مسجد معرفی شود برای حضور در باشگاه تخفیف شهریه میگیرد.
سیدرضا رئیس شورای اجتماعی محله کویکارگران نیز هست و با نگاهی که به افزایش فعالیتهای ورزشی داشته است، با همراهی دیگر اعضای شورا توانستند مصوبهای برای زمین چمن بوستان گلختمی تصویب کنند که ابتدای امسال ازسوی شهرداری اجرایی شد؛ «ورزش سبب میشود نوجوان و جوان از بسیاری از آسیبهای اجتماعی دور بماند و انرژی خود را با فعالیت ورزشی تخلیه کند؛ ازاینرو درخواست کردیم زمین چمن پارک گلختمی که روشنایی کمی داشت و زمین آن چندان مناسب نبود، بهسازی شود که در خرداد امسال این مصوبه اجرایی شد.»
فعالیتهای فرهنگی و دغدغهای که برای رفع مشکلات خانوادهها داشت، سبب شد همزمان با تحصیلات حوزوی، در آزمون کارشناسی ارشد رشته مدیریت خانواده نیز شرکت کند؛ «دو سالی در این رشته تحصیل کردم و اکنون در یک دفتر مشاوره فعالیت میکنم.»
او همچنین کارگاههای آموزشی روابط زوجین، تربیت فرزند و... را در مسجد برگزار میکند و بعد از اقامه نماز اگر یکی از اهالی سؤالی داشته باشد، با روی گشاده او را راهنمایی میکند.
یکی از علاقههای جالب سیدرضا مربوط به فعالیتهای هنری است. او زمانیکه در دوره کارشناسی ریاضی کاربردی تحصیل میکرد، همراه چند نفر از دوستانش، نمایشی را روی صحنه برد که حرکات رزمی آیکیدو در آن نشان داده میشد.
او امسال بعد از گذشت سالها دوباره روی صحنه تئاتر رفته است؛ «این تئاتر جذاب با عنوان دیار دلیران خرداد امسال با همکاری شهرداری در بوستان کوهسنگی اجرا شد. مضمون تئاتر، نبرد بین ایران و توران بود و کارگردان، بازیگرانی میخواست که هنر رزمی با شمشیر را بلد باشند و من برای نقش رستم انتخاب شدم.»
سیدرضا در حال حاضر در سطح چهارم حوزه تحصیل میکند و همچنان بهعنوان مربی در باشگاه ورزشی حضور دارد. اوقات فراغت چندانی ندارد و بیشتر وقتش را برای فعالیتهای اجتماعی میگذارد. باوجوداین حرفهایی را که به زوجین میزند، فراموش نکرده و سرلوحه خود قرار داده است؛ «وقت کمی را که دارم، با خانوادهام میگذرانم؛ برای مثال اگر خریدی برای خانه داریم با همسرم قدمزنان میرویم و در راه حرف میزنیم یا فرزندانم را به پارک میبرم.»
- هنگامیکه مردم شما را با لباس روحانیت میبینند که وارد باشگاه ورزشی میشوید، چه واکنشی نشان میدهند؟
با اینکه در سالهای اخیر، ورزش بین مردم جا افتاده است، هنوز هم بسیاری از آنها با تعجب نگاه میکنند. وقتی هم میفهمند مربی هستم، تعجب میکنند.
- روحانیون با لباس روحانیت شناخته میشوند. آیا پوشیدن لباس رزمی یا داوری در مسابقات توسط یک روحانی به این ذهنیت آسیب نمیرساند؟
لباس روحانیت هم مثل تمام لباسهاست. پزشکان، آتشنشانان، کارگران و... لباس مخصوص خود را دارند؛ این هم لباس مبلغ دین است و مانعی برای ورود به عرصههای ورزشی نیست. به نظرم ورود روحانیون به فعالیتهای ورزشی حتی علاقه بیشتری نسبت به دین ایجاد میکند.
- روحانیت و ورزش؛ به نظر شما این دو میتواند مکمل خوبی برای نشر ارزشهای دینی باشد؟
یک مبلغ دین میتواند در همهجا آموزههای دینی را منتقل کند. شاید بهترین مکان برای آشتی نوجوانان و جوانان با این آموزهها باشگاههای ورزشی باشد. باید توجه کرد همانطورکه جوانان را به ارزشهای دینی دعوت میکنیم، مؤمن و نمازخوان را هم به سمت فعالیتهای ورزشی سوق دهیم.
- شما استاد رزمیکار بودید و وارد حوزه علمیه شدید. برخورد مسئولان حوزه چطور بوده است؟
ورزش در حوزه علمیه، جایگاه خود را دارد و دور از ذهن نیست. مراجع تقلید با ورزش مشکلی ندارند، اما درباره رشتههای مختلف ورزشی و درباره شکل تمرینات نظراتی دارند. به عقیده آنها شأن طلبگی در هر زمان و مکانی باید حفظ شود. در حال حاضر عضو کارگروه فکری ورزش حوزه علمیه خراسان هستم و تلاش میکنیم ورزش را از قبل پررنگتر کنیم.
- شما سرداور مسابقات دفاع شخصی استان هستید. باتوجهبه اینکه اشتباه در داوری ناگزیر است، نگران نیستید که قضاوت نادرستی انجام دهید؟
داوری براساس همه اطلاعات و قوانین انجام میشود. من تلاش میکنم قضاوت عادلانهای داشته باشم و اخلاق را رعایت کنم. البته سهداور برای یک بازی قضاوت میکنند تا در حق بازیکن اجحاف نشود.
- باتوجهبه تجربه شما درزمینه تئاتر در دوران دانشجویی و همچنین همکاری با تئاتری که سال گذشته ازسوی شهرداری در بوستان کوهسنگی برگزار شد چقدر به فعالیتهای هنری علاقهمند هستید؟
تئاترهای مذهبی را دوست دارم، بهویژه اگر بتوان در آنها هنرهای رزمی را به نمایش گذاشت، اما فرصت چندانی برای این فعالیت ندارم. بهتازگی هدایتکننده تئاتری بودم که با محوریت غزه در مراسم افتتاحیه مسابقات ورزشی حوزه علمیه برگزار شد.
* این گزارش سهشنبه ۳۰ آبانماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۴ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.